این یک هفته هم داره میگذره و دوباره دارم به زندگی دلگرم میشم. هفتهی آخریست که بچهها به مدرسه میروند و سوالها را آماده کردهام و قرار است این هفته تحویل بدهم.
این هفته همه چیز را درخشانتر از قبل میبینم و این هفته با خودش بویی را به همراه داشت که تابحال استشمام نکرده بودم یا شاید هم من تابحال به آن توجهی نداشتم.
+در هر صورت آمدم که بگویم این هفته همهچیز درخشان و نورانیتر از همیشه بود. احساس میکردم همهچیزهایی را که قبلا به خوبی نمیدیدم میبینم؛ حتا دقیقتر از قبل. سبزهها و علفها سبزتر از قبل بودند؛ آسمان آبیتر از همیشه به نظر میرسید. باران با زیبایی به پنجره میخورد و من را از خواب بیدار میکرد. گلها به زیبایی خودشان را نمایان میکردند. خلاصه همهچیز آنقدر شفاف بود که حتا به گمانم آن پشت کوهها را هم میتوانستم ببینم.
درباره این سایت